اگربخواهم همان اول حرف آخرم را بزنم، باید بگویم در طول چهار ترم گذشته اگر فعالیت دانشجویی غیردرسی و آرمانخواهی‌های دانشجویی نبود قطعا به پوچی و به هدفی می‌رسیدم؛ مخصوصا با درسهای اکثرا به درد نخور دانشگاهی و اساتیدی که گاها خودشان هم نمی‌دانند دقیقا دنبال چه هستند و . . ولی برمی‌گردم و داستان را از اول می‌گویم.

از همان ابتدا، بسیج را نوعی تفکر و بینش می‌دانستم نه صرفا یک تشکل؛ تفکری که هدفش را از دین می‌گیرد و انگیزه و قوتش را نیز همینطور. و به همین دلیل بود که با این که مدرسه ابتدایی و راهنمایی‌ام بسیج دانش آموزی نداشت ولی از همان روزها خودم را بسیجی می‌دانستم و بسیجی معرفی می‌کردم. و البته همیشه هم به دنبال جمع شدن کنار افرادی بودم که چنین تفکری داشتند. هدفی که من از دین گرفته بودم و سخنانی که امام در مورد بسیج گفته بود نوعی مبارزه همیشگی برای حقیقت بود؛ معتقد بودم این سنت خداست که بدون مبارزه هیچگاه حق حاکم نمی‌شود و وقتی هم که حاکم شد بدون مبارزه نمی‌ماند.

احتمالا به همین دلیل هم بود که نخستین روز شروع دوران دبیرستان برای اولین بار اسمم وارد فرم ثبت نام بسیج دانش‌آموزی شد. این اولین باری بود که به جای ایجاد گروه(تشکل) وارد گروهی می‌شدم که حول همان تفکر بسیجی جمع شده بودند. اولین تفاوت این گروه با گروه‌های قبلی این بود که قبل از من بود و قرار بود بعد از من هم باشد. و من ساخته شدن و تشکیلاتی شدنم را تا ابد مدیون همان چهار سالی هستم که در این تشکل تجربه کردم. هرچند که در آن چهار سال هیچ گاه احساس موفقیتی نداشتم و همیشه فکر می‌کردم باید بهتر از این باشیم ولی الان معتقدم صرف وجود یک تشکل ثابت و پابرجا خودش یعنی موفقیت.

فکر می‌کنم یکی از سنن الهی این باشد که هیچ تفکری-نه فقط یک تفکر دینی- بدون مبارزه و تولید اندیشه نمی‌تواند زنده بماند، چه برسد به اینکه در فکر تمدن سازی هم باشد. مگر تاریخ چیزی جز میدان معارضه تفکرهای مختلف است؟ و مگر انبیا هم کاری غیر از پرورش اندیشه و مبارزه می‌کردند؟ معتقدم وجود باطل برای معنی داشتن حق لازم است و اگر باطلی نباشد حقی هم نیست و دقیقا برای همین هم نمی‌توانم وجود چیز باطلی را در جهان تصور کنم. نه این که بد و خوب یکی باشد، بلکه وجود بدی برای مشخص شدن خوبی ضروری‌ست. شنیده‌ایم که امام معصوم در اعتراض به بنی امیه فرمود آنها ایمان را به مردم معرفی می‌کردند ولی کفر را نه. این توأم بودن همیشگی حق و باطل یعنی همیشگی بودن مبارزه. البته این مبارزه وما یک مبارزه سخت نیست و الهی بودن این مبارزه یعنی لطافت و ظرافت و زیبایی آن و این، خلاصه‌ی نگاه امروز من به تفکر بسیجی‌ست.

هر گروهی که حول این هدف شکل بگیرد، یک گروه بسیجی‌ست. اسم و عنوان و فرم ثبت نام اهمیتی در این بین ندارد. همین نوع نگاه به دنیا باعث شده همیشه خودم را موظف به «مبارزه» و «اندیشه پروری» بدانم. اگر صادقانه بگویم تعریفم از این دو واژه از نخستین روزهای ورودم به یک تشکل بسیجی تا امروز خیلی فرق کرده ولی بذر این نوع نگاه از همان شش سال پیش در وجودم کاشته شد و مطمئنم که شش سال بعد هم کاملتر از این خواهد بود.

چهار سال تجربه فعالیت در یک تشکل چارچوب‌دار بسیجی نه تنها منجر به خستگی نشد، بلکه انگیزه‌ام را هم به شدت افزایش داد. برای همین بود که نخستین روز بعد ثبت نام در دانشگاه باز هم به دنبال گروه‌های با تفکر بسیجی رفتم. و البته نخستین مورد هم خود بسیج دانشجویی دانشگاه تبریز بود(هرچند که بعدها متوجه شدم اشتباه کرده بودم). ولی دانشگاهی با بیست و سه یا چهار هزار نفر دانشجو، خیلی بزرگتر از آن است که فقط یک تشکل داشته باشد. ادامه‌ی جستن هایم مرا به سمت هیئت و کانون قرآن و عترت و کانون منتظران کشاند و البته چند گروه که نام تشکل نداشتند. آخرین مجموعه‌ای که روشنایی تفکر بسیجی را در آن دیدم تشکل تازه تاسیسی بود که ابتدا هیچ تصویر روشنی از آن نداشتم. عمر شکل گیری آن درست به اندازه عمر دانشجویی من بود و شاید به همین دلیل آخرین تشکل با عطر تفکر بسیجی بود که در دانشگاهمان یافتمش. ولی امروز معتقدم اندیشه حاکم بر آن ریشه‌دارتر از همه تشکلهای قبلی بود.

وارد شدن در جمع انجمن اسلامی دانشجویان دفتر تحکیم وحدت را یکی از بهترین اتفاقهایی می‌دانم که در دو سال گذشته برایم افتاده. چه گونه می‌توانم دو سال برکت و تجربه‌ای هرچند ناقص از زندگی چمران گونه را وصف کنم؟ از دوره آموزشی السابقون و عضویت در نخستین شورای مرکزی انجمن تا ورود به عرصه آرمانخوهی واقعی و دومین انتخابات شورای مرکزی که امروز تمام شد و وارد سومین دوره انجمن شدیم. چگونه می‌توان دوسال چالش و دوستی و تلخی و شیرینی و تجربه‌ی سختی و آسانی توأم را در قالب کلمات وصف کرد؟

به جرأت می‌گویم که اگر انجمن نبود قطعا در این دو سال دانشجویی، به پوچی و بیهودگی رسیده بودم. دانشگاهی که رنگ و بوی حیات و جنب و جوش دانشجویی ندارد و غیر از فرمولها و قواعدی که جز پذیرفتنشان چاره‌ای نداریم چیز دیگری ندارد. علمی که حتی حق نقدش را هم نداریم .

امروز تشنه‌تر از همه روزهای گذشته‌ام. تشنه مطالعه؛ تشنه گفتگو؛ تشنه چالش فکری؛ تشنه مطالبه‌گری و عدالت‌خواهی؛ تشنه فریاد علیه ستم و استکبار. امروز بیشتر از هر روز دیگری تشنه آرمانخواهی‌‌ام. من این تشنگی را همان تفکر بسیجی می‌دانم و تفکر بسیجی را همین تشنگی .

این تشنگی مضاعف حاصل همین دوسالی‌ست که تفکر بسیجی را در قالب انقلابی ترین تشکل دانشگاه تبریز تجربه کرده‌ام. انجمن اسلامی هویت مشترک ماست و اندیشه بسیجی، همان تفکری‌ست که ما را حول این هویت جمع کرده.

با افتخار انجمنیم .


مشخصات

  • جهت مشاهده منبع اصلی این مطلب کلیک کنید
  • کلمات کلیدی منبع : بسیجی ,تشکل ,تفکر ,مبارزه ,همین ,انجمن ,تفکر بسیجی ,انجمن اسلامی ,بدون مبارزه ,همین دلیل ,شورای مرکزی ,انجمن اسلامی دانشجویان
  • در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Marilyn کلاکت کسب درآمد از اینترنت گردشگري شاهرود خرید فایل موفقیت زناشویی khane8tom عمومی دانلود آهنگ جدید دستگاه سنگبری